خلاصه داستان: خانواده یلماز به دلیل مشکلات مالی به خانه مادربزرگشان سعادت نقل مکان می کنند. خانه قدیمی سعادت، محل سکونت موجوداتی از بعد دیگری است. و این موجودات در خانه جز سعادت نمی خواهند.
خلاصه داستان: ندا زندگی آرام و خانواده زیبایی دارد. او با خوشحالی ازدواج کرده و یک دختر کوچک دارد. یک شب او دچار عصبانیت کور می شود و شوهرش را با خشونت می کشد. صبح با کارهایی که کرده روبرو می شود اما چیزی به یاد نمی آورد. وقتی متوجه می شود که فیلم قتل فقط درز کرده است، برای اثبات بی گناهی خود فرار می کند.
خلاصه داستان: اوزنور از کودکی پسر عمویش کودرت را دوست دارد. کودرت با نیسا ازدواج می کند. اوزنور حسود از جادوی سیاه برای به دست آوردن کودرت استفاده می کند. طلسم نیروهای شیطانی را آزاد می کند.
خلاصه داستان: یک امام مشهور از شمال آناتولی برای انتخاب رئیس باشگاه فوتبالی به نام "دوگان اسپور" با پیمانکار احمد وارد رقابت می شود و امام نیز به عنوان مهمان در یک برنامه تلویزیونی برای پاسخ به سوالات خنده دار درباره اسلام ظاهر می شود.